کد خبر: ۹۰۳۴
۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰

معلم دیروز، امام جماعت امروز

عباس عبدالله‌زاده از بابای مدرسه تا دبیر و مدیر مدرسه بودن را تجربه کرده و بعد از بازنشستگی نیز با‌توجه‌به روحیه و علاقه‌اش طلبگی را انتخاب و شروع به تحصیل می‌کند. حالا او نزدیک به ۱۰ سال است که امام جماعت مسجد المهدی (عج) در کوشش ۹ است.

هنوز تا اذان ظهر بیست‌دقیقه‌ای مانده است. امام جماعت مسجد المهدی (عج) (حسینیه گنابادی‌ها)، حجت‌الاسلام و المسلمین عباس عبدالله‌زاده، وارد حیاط کوچک مسجد می‌شود. تمیز و آراسته است و عبا و قبای سفید و کرم‌رنگ به تن دارد. آرامش خاصی در چهره‌اش به چشم می‌خورد. با همان نگاه اول می‌توان فهمید که چقدر متواضع و مردمی است. با همه گرم و صمیمی احوالپرسی می‌کند. به ما هم که می‌رسد، با لبخندی که تمام صورتش را پوشانده است، شروع به صحبت می‌کند و قرارمان برای مصاحبه به بعداز اقامه نماز موکول می‌شود.

مسجد مملو از نمازگزارانی است که شانه‌به‌شانه یکدیگر در صفوف نماز ایستاده‌اند تا به حاج آقا اقتدا کنند. بعد‌از نماز، دو‌صفحه قرآن را طبق رسم هر‌روزه می‌خوانند. هنوز باید منتظر بمانیم؛ زیرا نمازگزارانی که بیشترشان از کسبه محله کوشش هستند، مقابلش می‌نشینند و پرسش‌هایشان را می‌پرسند. معلم‌بودنش سبب شده است با صبر و حوصله به همه پرسش‌ها پاسخ دهد، درست مانند همان زمان که سر کلاس درس بوده است.

او قبل از اینکه لباس روحانیت را به تن کند، کارش را در آموزش‌و‌پرورش تربت‌جام شروع کرد. هیچ ابایی ندارد که بگوید در ابتدای کارش، بابای مدرسه در یکی از مدارس تربت‌جام بوده است. بعد از ادامه تحصیل و گرفتن مدرک کارشناسی‌ارشد، ابتدا در دبیرخانه آموزش‌و‌پرورش تربت‌جام مشغول کار می‌شود، سپس به‌عنوان دبیر و مدیر مدرسه کارش را ادامه می‌دهد.

او در سال‌های جنگ، مشتاقانه به جبهه‌های دفاع حق علیه باطل رفته و هم‌زمان درس می‌خوانده و تدریس می‌کرده است. بعد‌از بازنشستگی به مشهد می‌آید. اما از‌آنجا‌که روحیه‌اش با تلاش و درس‌خواندن عجین شده است، چالش جدیدی برای خود ایجاد می‌کند. عبدالله‌زاده با‌توجه‌به روحیه و علاقه‌اش طلبگی را انتخاب می‌کند.

حالا او نزدیک به ۱۰ سال است که امام جماعت مسجد المهدی (عج) در کوشش ۹ است.

 

حاج آقا عبدالله‌زاده در هر سنگری بوده، علمش را به دیگری آموخته است

 

جدایی اجباری از مدرسه

عبدالله‌زاده هنگامی‌که به دوران کودکی‌اش بر‌می‌گردد، خودش را کنار دست پدر در زمین کشاورزی و کار‌های دامداری می‌بیند. پدر با درس‌خواندنش مخالف بود. همین موضوع سبب شد او با وجود اشتیاقی که به درس‌خواندن داشت، نتوانست بیشتر از مقطع ابتدایی درس بخواند.

هنگامی که یازده‌سال داشت، برای کار به مشهد آمد و در گیربکس‌سازی در خیابان کوشش مشغول به کار شد. اما این کار با روحیه او سازگار نبود و بعد‌از شش ماه به شهرش برگشت و کار در‌کنار پدر را ادامه داد. سال‌۱۳۵۵ ازدواج کرد و هم‌زمان به‌عنوان بابای مدرسه در یکی از مدارس تربت‌جام مشغول به کار شد. او که زمینه درس‌خواندن را فراهم دید، در مدرسه شبانه ثبت‌نام کرد.

حاج آقا عبدالله‌زاده از دوران درس‌خواندنش برایمان این‌گونه می‌گوید: کار‌های مدرسه تمامی نداشت. مسئولیت خانواده هم بود. وقت کمی برای درس‌خواندن داشتم؛ به‌همین‌دلیل از کمترین فرصت‌ها استفاده می‌کردم. روز‌های جمعه، تفریحی به‌جز درس‌خواندن و انجام تکالیف نداشتم. بعد‌از هفت‌سال سال‌۶۳ دیپلمش را در رشته اقتصاد اجتماعی می‌گیرد. همین ارتقای تحصیلی سبب می‌شود مسئولیت دبیرخانه آموزش‌و‌پرورش تربت‌جام به او محول شود.

ناگفته نماند او مانند بسیاری از هم‌وطنانمان در دوران جنگ تحمیلی برای دفاع از این آب و خاک عازم جبهه شد. اولین‌بار در سال‌۱۳۶۰ به ایلام اعزام شد. عبدا... زاده سی‌ماه در جبهه حضور داشته و در عملیات‌هایی همچون میمک و والفجر ۸ شرکت کرده است.

 

حاج آقا عبدالله‌زاده در هر سنگری بوده، علمش را به دیگری آموخته است

 

ادامه تحصیل بعد‌از دفاع مقدس

او در دبیرخانه آموزش‌و‌پرورش مشغول به کار بود، اما از‌آنجا‌که درس‌خواندن را دوست داشت، با همه مشغله کاری و مسئولیت‌های زندگی در کنکور کارشناسی سال ۷۰ شرکت کرد. تلاش‌هایش نتیجه داد و در رشته ادبیات عرب دانشگاه فردوسی قبول و برای درس‌خواندن مأمور به تحصیل شد.

این معلم بازنشسته درباره آن روزهایش تعریف می‌کند: تازه فرزند ششم به دنیا آمده بود که دانشگاه قبول شدم. درس می‌خواندم و سر کار می‌رفتم و اداره امور خانواده‌ام هم با من بود. هر‌چند روزگار سختی بود، پس‌از گذشت هفت ترم موفق به کسب مدرک کارشناسی شدم.

بعد‌از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، او در دروسی مانند عربی، بینش (دین و زندگی) و قرآن در دبیرستان‌های مختلف پسرانه از‌جمله مدرسه نمونه‌دولتی ابن‌سینا، دبیرستان پسرانه پاسداران، هنرستان شهید دهقان، دبیرستان پسرانه میرزاکوچک‌خان میل‌آباد از توابع تربت‌جام، دبیرستان دخترانه محدثه و... مشغول تدریس شد.

 

 

خاطره‌ای از ۳۰ سال خدمت

ماحصل سی‌سال خدمتش، خاطره و کارت‌پستال‌هایی است که از آن سال‌ها برایش به یادگار مانده. به گفته خودش، بودن در کلاس و با دانش‌آموزان سراسر خاطره‌های شیرین است؛ تعریف می‌کند: در یکی از کلاس‌هایم بحث مذهبی با یک دانش‌آموز اهل تسنن پیش آمد. گفت‌وگویمان به درازا کشید و به ظاهر بی‌نتیجه ماند. بعد از خوردن زنگ پایان مدرسه، به‌سمت ماشینم رفتم. شیشه جلو ماشین به‌طور کامل شکسته شده بود. شیشه را تعمیر کردم و از این موضوع حرفی به مدیر مدرسه نزدم.

معلم‌های دیروز ارج و قربی داشتند و دانش‌آموزان برایشان احترام قائل بودند، حتی خانواده دانش‌آموز، معلم را عزت و احترام می‌کرد

مدتی از این ماجرا و آن کلاس درس گذشت. رفتار من با آن دانش‌آموز مثل گذشته بود؛ حتی گاهی تلاش می‌کردم متوجه این موضوع بشود که او را مثل دیگر دانش‌آموزانم دوست دارم. یک روز که از نماز ظهر برمی‌گشتم، همان دانش‌آموز را دیدم که مقابل نمازخانه مدرسه ایستاده است. جلو آمد و از من عذرخواهی کرد. پرسیدم «شیشه ماشین کار تو بود؟» معذرت‌خواهی کرد. می‌خواست هزینه شیشه ماشین را پرداخت کند. گفتم «نیازی نیست پسرم.» او اصرار داشت کاری برایم انجام دهد.

به او گفتم «به یک شرط می‌بخشمت.» خوشحال شد و گفت «هر‌چه باشد قبول می‌کنم.» گفتم «پیامبر اکرم (ص) قبل از اینکه مبعوث شود به چه لقبی شهرت داشت؟» گفت «امین.» گفتم «از تو می‌خواهم که نشان‌دهنده این صفت زیبای پیغمبر باشی.» او هم پذیرفت و از آن به بعد دوستی عمیقی بین ما برقرار شد.

 

حرف معلم ارج و قرب داشت

«معلم‌های دیروز ارج و قربی داشتند و دانش‌آموزان برای معلمشان احترام قائل بودند، حتی خانواده دانش‌آموز، معلم را عزت و احترام می‌کرد. اما حالا معلم آن جایگاه را ندارد و متأسفانه گاهی شاهد برخورد‌های نامناسبی ازسوی برخی خانواده‌ها با معلم‌ها هستیم.»

این بخشی از صحبت‌های حاج آقا عبدازاده است که می‌گوید این روز‌ها معلمی با گذشته تفاوت عمیقی دارد؛ «در گذشته معلم منبع اطلاعاتی دانش‌آموزان محسوب می‌شد. هرچه می‌گفت، آنها بدون، چون وچرا می‌پذیرفتند. نصحیت و راهنمایی معلم در دانش‌آموزان تأثیر داشت. با آمدن فضای مجازی این موارد رنگ باخته و قداست شغل معلمی از بین رفته است. دانش‌آموز اطلاعاتی را که می‌خواهد، ازطریق فضای مجازی به دست می‌آورد. این موضوعی است که هرچه به‌سمت آینده برویم، تشدید می‌شود.»

این معلم با تجربه‌ای که از کار با دانش‌آموزان دارد، درباره موفقیت آنها می‌گوید: در گذشته، رفاه مادی و امکانات کمتری برای درس‌خواندن بود، اما تلاش دانش‌آموزان بیشتر بود. در حال حاضر، رفاه مادی و امکانات بیشتر و تلاش و انگیزه دانش‌آموزان کمتر شده است.

 

حاج آقا عبدالله‌زاده در هر سنگری بوده، علمش را به دیگری آموخته است

 

شروعی دوباره برای ادامه تحصیل

عشق او به یادگیری ترغیبش کرد تا سال‌۱۳۸۲ در کنکور ارشد شرکت کند. همان سال در رشته فقه و مبانی حقوق دانشگاه آزاد مشهد پذیرفته شد. در آن دوران برای رسیدن به کلاس‌های درس در مشهد سختی فراوانی کشید و از آن روز‌ها این‌گونه یاد می‌کند: پنجاه‌ساله بودم که ارشد قبول شدم. هم‌زمان در تربت‌جام تدریس می‌کردم. گاهی پیش می‌آمد که بعد‌از اتمام کلاس دانشگاه به‌سرعت خودم را به اتوبوس یا سواری می‌رساندم تا برای تدریس به مدرسه برسم.

از خواب، استراحت و مسافرتش زده است و تا نیمه‌شب و گاهی تا اذان صبح بیدار بوده است تا بتواند پایان‌نامه‌اش را بنویسد. این معلم کوشا توانسته است با معدل ۱۹ در سال‌۱۳۸۴ از دانشگاه فارغ‌التحصیل شود. او بعد‌از گرفتن مدرک ارشد، مدت کوتاهی در دانشگاه پیام‌نور تربت‌جام تدریس می‌کرده و مدتی هم مدیر مدرسه بوده است.

 

مسیر جدید بعد از بازنشستگی

حاج آقا بعد‌از سی‌سال خدمت سال ۱۳۸۷ از آموزش‌و‌پرورش تربت‌جام بازنشسته می‌شود و از سال‌۱۳۹۰ برای سکونت به مشهد می‌آید. برخلاف بسیاری که تصور می‌کنند بازنشستگی یعنی شروع خمودگی، او برای خود چالش جدیدی ایجاد می‌کند.

این امام جماعت مسجد المهدی (عج) تعریف می‌کند: به ادامه تحصیل در مقطع دکترا یا نوشتن مقاله‌های علمی فکر می‌کردم و نمی‌دانستم کدام‌یک را انتخاب کنم. روزی از مقابل مسجد صنعتگران (خیابان ملک‌الشعرای بهار) رد می‌شدم. روی کاغذی نوشته بود که جذب طلبه دارند. با خودم گفتم این همان چالش جدیدی است که می‌خواهم.

معلمی و روحانیت در یک راستا هستند و هدف هر‌دو تعلیم و تربیت است

با‌توجه‌به سابقه درسی‌اش خیلی خوب از عهده درس‌های حوزوی بر‌می‌آید و از سال‌۹۳ طلبگی را شروع و بعد از دو سال درس را تمام می‌کند و لباس روحانیت می‌پوشد. عبدالله‌زاده می‌گوید: معلمی و روحانیت در یک راستا هستند و هدف هر‌دو تعلیم و تربیت است.

این امام جماعت مسجد المهدی (عج) تأکید می‌کند که در لباس روحانیت تلاش کرده است با عمل و رفتارش در جامعه اثرگذار باشد. او ادامه می‌دهد: پیامبرمان یک معلم و هدایتگر بشریت بود. تلاش کرد با رفتار و گفتارش اسلام را معرفی کند. مراقب هستم به آنچه می‌گویم، عمل کنم؛ به عبارتی تبلیغ با عمل است، نه ازطریق لسانی.

او با کودکان و نوجوانانی که به مسجد می‌آیند، مهربان است و مشوق آنها در انجام کار‌های خوب است. حرفمان که به اینجا می‌رسد، کیف پولش را از جیب عبایش بیرون می‌آورد. اسکناس‌های نو و تا‌نخورده ۱۰ هزار‌تومانی، ۵۰ هزار‌تومانی و ۱۰۰ هزار‌تومانی در کیفش خود‌نمایی می‌کند. می‌گوید بسته به موردی که پیش بیاید، از این اسکناس‌ها به کودکان و نوجوانان هدیه می‌دهد.

 

بیان مسائل فقهی برای بازاریان

حسن خورشیدی‌زاده: 
حاج‌آقا با هزینه شخصی خودش برای تشویق بچه‌ها هزینه می‌کند. برای اقامه نماز، ریالی دریافت نمی‌کند و همواره در کار‌های خیر مسجد پیش‌قدم است. بار‌ها بسته‌های معیشتی به کمک ایشان تهیه و توزیع کرده‌ایم. روز کارگر سال قبل، بعد‌از اتمام نماز، حاج‌آقا یکی از کارگرانی را که با لباس کار برای نماز آمده بود، صدا کرد و دستش را بوسید. بعد توضیح داد که پیامبرمان تا چه اندازه به کارگران احترام می‌گذاشتند؛ پس ما هم باید آن کاری را انجام بدهیم که پیامبرمان انجام دادند.

یک ویژگی مثبت دیگر حاج‌آقا این است که مسائل فقهی بازار را بین نمازهایش مطرح می‌کند. 

 


اخلاق حاج آقا؛ انگیزه شرکت در نماز

سیدکاظم هاشمی‌چهنو:
از زمانی‌که حاج‌آقا به مسجدمان آمده، پویایی خاصی در مسجد اتفاق افتاده است. صفوف نمازگزاران فشرده‌تر از قبل شده است و مناسبت‌ها با‌شکوه برگزار می‌شود. ایشان در جشن‌هایی که داریم، پیش‌قدم می‌شود؛ در یک کلام، اخلاق و رفتارشان سبب شده است نمازگزاران برای شرکت در نماز راغب باشند. بعد‌از نماز به‌طور حتم قرآن می‌خوانیم و درباره صرف و نحو (قواعد عربی) قرآن صحبت می‌کنیم. ایشان صبر و حوصله زیادی دارد و در حد ما مو‌سپید‌کرده‌ها قواعد عربی را بیان می‌کند. آیه‌ها را با شیرینی خاصی برایمان تفسیر می‌کند.

 

همیشه خوش‌اخلاق بوده است

محبوبه شهیدی:
سال‌۹۴ بود که حاج‌آقا به مسجدمان آمد. منزلش در خیابان سیدرضی بولوار وکیل‌آباد بود. تصورمان این بود که مسافت طولانی و نداشتن خودرو شخصی شاید سبب شود که برخی روز‌ها نماز جماعت را کنسل کند، اما بعد از مدتی متوجه شدیم ایشان بسیار خوش‌قول است و هیچ‌وقت دیر نرسید یا نماز را تعطیل نکرد. این خوش‌قول‌بودنش روی ما هم تأثیر داشته است. حالا دو‌سالی است که منزلش را به خیابان امام‌رضا ۳۲ منتقل کرده‌است. نزدیک‌شدن خانه به مسجد برای ما خیر به همراه داشته، زیرا دو سال است که برای نماز صبح هم حاج‌آقا به مسجد می‌آید.

* این گزارش سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۵ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44